اما اين نمايشنامه چيست؟
چهار سال پيش درست چند ماه قبل از درگيري اسرائيل با حزب الله در سال 2006 ، در مجموعه تئاتر شکسپير شهر واشنگتن با يک تراژدي به صحنه رفت: " پارسيان، تراژدي سقوط يک امپراتوري".
اين نمايشنامه يک اثر تراژديک از آشليوس، پدر تراژدي يونان مي باشد که بعد از جنگهاي ايران و يونان نوشته شد. آتن يکي از آخرين سنگرهاي فتح نشده توسط بزرگترين امپراتوري آن دوره، پارس، بود. در چهارصد و نود پيش از ميلاد داريوش، پادشاه هخامنشي، کوشيد از طريق دريا آتن را فتح کند. آشيلوس و برادرش، از جمله سربازان يوناني، بودند که در ميدان جنگي موسوم به ماراتون به جنگ سپاه داريوش رفتند. جنگي که هم به شکست پارسيان و هم کشته شدن برادر آشيلوس منجر شد. ده سال بعد، خشايار، فرزند داريوش پس از مرگ پدر بر تخت پادشاهي تکيه مي زند. او فرزند همسر دوم داريوش، آتوسا، بود و گرچه برداراني بزرگتر از خود داشت با حمايت مادر بانفوذش صاحب تاج و تخت شد. خشايارشاه براي پايان دادن به ماموريت ناتمام پدرش، فتح غرب، بزرگترين سپاهي را که تاريخ به چشم ديده بود روانه آتن کرد.آتني ها که در نبرد زميني حريف سپاه پارس نبودند با نقشه اي از پيش تعيين شده شهر را تخليه کردند و در جزيره سالامي در نزديکي آتن پناه گرفتند. آشيلوس يکي از سربازان آتني بود که بار ديگر در کنار مردمش به جنگ پارسيان رفت. بر طبق روايت تاريخ آتني ها که ائتلاف شان با ديگر شورشيان در حال از هم گسيختگي بود با اعزام جاسوساني سپاه خسته خشايارشاه را تحريک مي کنند تا براي خرد کردن باقيمانده آنان دست به يک حمله دريايي به منطقه اي صعب العبور و پر از تنگه هاي باريک در اطراف جزيره سالامي بزند. در يک نبرد دريايي ناباورانه سپاه عظيم پارس که انتهايش در افق گم مي شد در هم کوبيده شد. تاريخ دگرگون شد و غرب از زير تسلط شرق خارج شد.
روايت جديد الن مک لافلين از نمايشنامه «پارسيان» از اين جا آغاز مي شود: چهارصد و هشتاد قبل از ميلاد است. شوراي وزيران و درباريان در پايتخت نظامي خالي از سکنه پارسيان، شوش، گردهم آمده اند. ملکه آتوسا، دختر کوروش، همسر داريوش و کمبوجيه، پادشاهان فقيد، و مادر خشايارشاه، وارد مي شود تا کابوسي هولناک را تعريف کند که در آن خشايار در برابر پدرش زانو زده و داريوش غمزده به او مي نگرد. اين روياهاي صادقه بخش لاينفک تراژدي هاي کلاسيک است. سپس سرباز گريخته از جنگ سالامي وارد مي شود. در دقايقي نفس گير روايتي دردناک از شکست سپاه پارس و کشته شدن درياسالاران و اميران ارتش را شاهديم. همراهي موسيقي افکتيو مايکل روث در تصويرسازي روايت جنگ در زمينه شن هاي سرخي که به رودخانه اي از خون مي ماند فوق العاده است.
زماني که اعضاي شوراي وزيران مي شنوند فرمانده پشت فرمانده، درياسالار پشت درياسالار در سالامي کشته شده اند از جاه طلبي غيرمسولانه خشايارشاه، سلطان جوان، به خشم مي آيند و عليه خشايار برمي خيزند. در صحنه اي به ياد ماندني و در عين حال دردناک خواب آتوسا تعبير مي شود. روح داريوش بر روي صحنه ظاهر مي شود و خشايار براي عذرخواهي در برابر پدرش زانو مي زند.
آشيلوس اين تراژدي را هشت سال پس از پيروزي يوناني ها و خطاب به هموطنانش نوشت تا به آنان هشدار دهد شکست پارسيان مي تواند سرنوشت هر امپراتوري ديگري باشد.
نکته جالب آنکه نحوه چهره آرايي و لباس خشايار شاه در اين نمايش درست مانند نيروهاي چريک حزب الله ، يعني شلوار سبز ، پيراهن مشکي و صورتي انبوه از ريش بود. بلافاصله پس از در گيري حزب الله لبنان با اسرائيل ، از سوي برخي دولتمردان کشور هاي عربي وابسته به آمريکا، زمزمه هايي مبني بر تخطئه عمل حزب الله و ماجرا جويي سيد حسن نصر الله برخاست تا زمينه حذف حزب الله از معادلات جهان اسلام و خاور ميانه فراهم آيد که با پايمردي حزب الله لبنان و حمايتهاي معنوي رهبر آزاده جمهوري اسلامي ايران و آحاد مردم در ايران اسلامي و ديگر کشور هاي مسلمان، حزب الله لبنان سربلند و با عزت و افتخار از اين آزمون بيرون آمد و پنجمين ارتش مقتدر جهان در مقابل نيروهاي چند هزار نفري حزب الله از پاي در آمد و سناريوي استکبار بر سر خودش اجرا شد. پيروزي حزب الله لبنان در مبادله اسرا تير خلاصي بود که بر غول ساختگي و اسطوره شکست ناپذيري صهيونيسم وارد شد. بواقع طرحي را که براي برزمين زدن حزب الله لبنان با استفاده از دکترين هاي بنيادين نمايشنامه تراژدي پارسيان در حال اجرا بود عملا به تراژدي اسرائيليان تبديل شد .
امروز بنظر مي رسد که آمريکائيان قصد دارند اين نمايشنامه را بار ديگر و با تغييراتي تکرار نمايند.
اما هميشه کارها همانطور که آنان در نظر دارند پيش نخواهد رفت و احتمالا ايرانيان با اگاهي از سناريوي نمايشنامه آنان، صحنه را به گونه اي ديگر رقم بزنند. ساختار ذاتي تراژدي هاي استراتژيکي از اين دست به نحوي است که اگر نتوانند آنرا درست اجرا نمايند بر سر کارگردان ناشي و تهيه کننده آن فرو خواهد ريخت.به عبارتي شايد آنوقت نمايشنامه تراژدي" آمريکائيان: سقوط امپراطوري سرمايه داري غرب" ناميد.
تغيير 180 درجه اي آمريکا در مقابله با ايران پس از قطعنامه و دعوت به نشستن بر سر ميز مذاکره، ضربه پذير شدن بيش از حد اقتصاد آمريکا و سقوط دلار، وضعيت دروني جامعه آمريکا به لحاظ اجتماعي و فساد فرهنگي، فرو رفتن در باتلاق دوجنگ بي نتيجه در عراق و افغانستان و بي اعتباري آمريکا و مدل زندگي آمريکايي در عرصه بين المللي، روند افزايش تنفر مردم دنيا از آمريکا و رئيس جمهور ويتريني آن، باراک اوباما و بسياري از موارد ديگر زمينه رخ دادن چنين تراژدي را درباره آمريکا فراهم آورده است و دور نباشد که آمريکا و سيستم سرمايه داري و مدل زندگي آمريکايي براي هيشه به تاريخ سپرده شود.
اما سئوالي نيز براي نويسنده و خوانندگان اين مطلب باقيست؛ آيا سياسيون داخلي که امروز در داخل کشور به بهانه حفظ منافع ملي درگير موضوعات مختلفي هستند ـ که در حال حاضر جزء افزايش طمع ورزي دشمنان و سوء استفاده هاي عوامل آنان در داخل، علي الخصوص فتنه گران داخلي سودي ندارد ـ مي توانند به فکر بيافتند که در حال حاضر مسئله مهمتري وجود دارد که بايد آنها را درنظر داشت؟ آيا از سودا هاي سياسي آينده مي توانند بگذرند؟ و يا نزديکان دولت دهم نيز مي توانند به اين موضوع بنگرند که برخي هزينه هاي دولت دهم را با گفتار و عمل درست و يا سکوت به موقع، کم نمايند؟
اين مسئله اي است که بايد منتظر ماند و ديد.
کد خبر 4457
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۰:۱۶
- ۰ نظر
- چاپ
رئيس جمهور کشورمان به تازگي از سناريويي به نويسندگي و کارگرداني آمريکا عليه ايران خبر داد. وي گفت:بنده در آيندهاي نزديک جزئيات اين نمايشنامه را که نويسنده و کارگردان آن آمريکاست و برخيها از روي بياطلاعي و تحليل غلط با آن همراهي ميکنند، ارائه خواهم کرد